رایج‌ترین چالش‌ها و مشکلات شغلی – بخش اول

همانطور که در مقاله‌های قبلی نیز به آن اشاره شد، احتمالاً در دوران کودکی از شما پرسیده شده است: «دوست دارید چه شغلی را انتخاب کنید؟» شما نیز پاسخی داده‌اید و با شنیدن این جمله: «آفرین، چه شغل خوبی!» همه‌چیز به خوبی و خوشی به پایان رسیده است. با این حال، احتمالاً هیچ‌گاه به شما نگفته‌اند که «آیا می‌دانستید خلبانان باید مدت زیادی از خانواده و عزیزان خود دور باشند؟» یا «آیا می‌دانستید معلمان در طول کلاس‌های درس با چه مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند؟» یا «آیا می‌دانستید هنرمندان با چه دشواری‌هایی مواجه هستند تا بتوانند درآمد کسب کنند؟». نه. زیرا وقتی کودک هستید، بیشتر افراد تمایل دارند به جنبه‌های جذاب و ایده‌آل مشاغل فکر کنند، نه چالش‌ها و مشکلاتی که ممکن است با آن مواجه شوند. و اگر روزی در زندگی خود شغلی را تجربه کرده باشید، متوجه خواهید شد که حتی جذاب‌ترین و رویایی‌ترین مشاغل نیز با مشکلاتی همراه هستند که پیش از این به آن‌ها فکر نکرده‌اید. در اینجا قصد داریم برخی از رایج‌ترین چالش‌ها و مشکلات شغلی را بررسی کرده و ببینیم آیا برای آن‌ها راه‌حل یا راهکاری وجود دارد یا خیر.

فهرست مطالب

استرس و فشار کاری

بدون شک، یکی از اصلی‌ترین و رایج‌ترین مشکلات شغلی در تمامی کشورها و فرهنگ‌ها، «استرس» است. این تجربه برای بسیاری از ما آشناست: لحظاتی در محل کار که احساس می‌کنید مغزتان در حال ذوب شدن است و تمایل دارید کار، حقوق، مزایا و هر چیزی را که در اختیار دارید ترک کرده و به مکانی دیگر بروید. واقعیت این است که استرس و فشار کاری به طور فزاینده‌ای به بخش لاینفک کار تبدیل شده است. طبق گزارشی که سازمان بهداشت جهانی منتشر کرده، حدود 25 درصد از کارکنان در سراسر جهان (یعنی از هر چهار نفر، یکی) به دلیل استرس شغلی از اختلالات روحی و جسمی رنج می‌برند. این گزارش بدین معنا نیست که تنها 25 درصد از کارکنان استرس دارند، بلکه به این معناست که این 25 درصد به دلیل استرس به بیماری‌های دیگری مبتلا شده‌اند. درصد واقعی کسانی که با استرس کاری مواجه هستند، نزدیک به 70 درصد است.

چه راهکاری وجود دارد؟ پاسخ مشخص است: کار نکردن. اما آیا این راهکار عملی است؟ خیر. پس چه باید کرد؟ راه‌حل ساده است: به خودتان استراحت بدهید. ممکن است باور نکنید، اما بهترین روش برای کاهش استرس‌های کاری این است که به خودتان فرصتی دهید تا حتی اگر شده 15 دقیقه از کار دست بکشید. نه اینکه تنها از کار فاصله بگیرید، بلکه هیچ کاری نکنید. این عمل باعث می‌شود که مغزتان کمی استراحت کند و بتواند دوباره انرژی خود را بازیابد. بله، شما می‌توانید یوگا، مدیتیشن و تمرین‌های تنفسی را نیز امتحان کنید. اما نکته مهم این است که حتماً زمانی را برای انجام فعالیت بسیار مهم «کار نکردن» اختصاص دهید.

تعادل بین کار و زندگی شخصی

شاید گویاترین مشکلِ شغلی، همین مورد باشد. حتی از نام این مشکل نیز می‌توان دریافت که کار در تقابل با زندگی شخصی قرار دارد و نمی‌توان هر دو را به‌طور همزمان و با کیفیت عالی حفظ کرد. جالب است که برای بسیاری از افراد، این کار است که وارد زندگی‌شان می‌شود و نه برعکس. در واقع، تقریباً 50 درصد از افراد شاغل در آمریکا گزارش کرده‌اند که ساعات کاری‌شان باعث شده زمان کمتری برای خانواده خود داشته باشند.

و نکته جالب‌تر این است که اگر از افراد بپرسید آیا حاضرند شغل خود را فدای زندگی شخصی‌شان کنند، بیشترین جوابی که خواهید شنید یک «نه» قاطع خواهد بود؛ البته این بدان معنا نیست که افراد ندانسته از منافع خود چشم‌پوشی می‌کنند و علاقه‌مند به ادامه کار هستند، بلکه مشکل این است که احساس می‌کنند گزینه دیگری ندارند و ناچارند زندگی شخصی خود را فدای شغلشان کنند.

چه راهکاری وجود دارد؟ پاسخ به این سوال دشوار و پیچیده است. با این حال، دو تکنیک کلیدی وجود دارد که می‌تواند به شما در ایجاد تعادل بین کار و زندگی کمک کند. این دو تکنیک عبارتند از: «اولویت ندادن به فعالیت‌هایی که اولویت ندارند» و «مرزگذاری بین محل کار و منزل». تکنیک اول به شما توصیه می‌کند که هنگام حضور در محل کار، برای هر جلسه اضافی یا وظیفه جدیدی که برای شما تعیین می‌شود، قربانی نشوید؛ اگر از شما خواسته می‌شود که کاری انجام دهید که احساس می‌کنید اولویت یا اهمیت خاصی ندارد، می‌توانید بگویید: «آیا می‌توانم این کار را بعداً انجام دهم؟». تکنیک دوم نیز توصیه می‌کند که پس از ترک محل کار، تا حد ممکن اجازه ندهید که کار وارد زندگی شما شود؛ حتی می‌توانید گوشی خود را خاموش کنید یا از فکر کردن به پروژه‌های کاری خودداری کنید.

خوشبختانه شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهند افرادی که مرزهای مشخصی بین زندگی کاری و شخصی خود ایجاد می‌کنند، در کار خود بهره‌ورتر نیز هستند (مقاله «It’s Time to Prioritize Your Work-Life Balance» از نشریه‌ی Harvard Business Review). بنابراین، اگر لازم شد، حتی به رئیس خود نیز می‌توانید این نکته را یادآوری کنید که ایجاد انعطاف در برنامه‌ریزی‌ها موجب بهبود عملکرد شما خواهد شد.

نبود امکان پیشرفت

یکی از واژه‌های جذاب در دنیای امروز که افراد در سطوح مختلف به دنبال آن هستند، «پیشرفت» است. پیشرفت تنها به معنای ارتقاء در نردبان شغلی نیست؛ بلکه به معنای احساس رشد و یادگیری در کار است. بسیاری از افراد، به‌ویژه کسانی که در مشاغل تکراری و روزمره مشغول به کار هستند، با چالش این موضوع مواجه می‌شوند که در شغل خود پیشرفتی احساس نمی‌کنند. این مشکل می‌تواند منجر به کاهش انگیزه و ایجاد سوالاتی مانند: «من در زندگی چه می‌کنم؟» شود؛ و متاسفانه، پس از مدتی دیگران نیز همین سوال را از شما خواهند پرسید، که این موضوع به شدت بر وضعیت روحی شما تاثیر می‌گذارد.

اما واقعیت این است که بسیاری از مشاغلی که به نظر جذاب می‌آیند، اساساً برای رشد و پیشرفت طراحی نشده‌اند. این مشاغل عموماً روتین و تکراری هستند و افرادی که در آن‌ها مشغول به کارند، به دنبال انجام امور روتین و تکراری هستند. این به معنای بی‌ارزش بودن یا کم‌اهمیت بودن این مشاغل نیست، بلکه بدین معناست که این مشاغل به گونه‌ای طراحی نشده‌اند که هر روز با چالش‌ها و مشکلات جدید روبه‌رو شوید و هیجان‌زده شوید که «امروز یک روز جدید است و قرار است چیزهای جدیدی یاد بگیرم». معمولاً این‌طور نیست؛ امروز همانند دیروز است و در نهایت به همان جایی می‌رسید که دیروز رسیدید.

چه راهکاری وجود دارد؟ اولین راهکار این است که انتظارات خود را از شغل‌تان واقع‌بینانه کنید. بسیاری از اوقات، ما از شغل‌مان انتظار داریم که همه‌چیز را برای ما فراهم کند: پول، امنیت، انگیزه، رشد، هیجان و حتی معنای زندگی. اما واقعیت این است که بسیاری از مشاغل به‌گونه‌ای طراحی نشده‌اند که تمامی این نیازها را برآورده کنند.

دومین راهکار این است که برخی از نیازهای خود و مسائلی که از شغل‌تان انتظار دارید را خارج از محیط کاری جستجو کنید. این مسئله به این سادگی نیست که به خود بگویید: «هر روز یک ساعت ورزش می‌کنم» یا «هر روز یک ساعت به یادگیری برنامه‌نویسی می‌پردازم» یا «هر روز یک ساعت داستان می‌نویسم». زندگی معمولاً اینقدر مهربان نیست که به شما اجازه دهد همزمان با کار، به تمام خواسته‌های خود برسید. شما باید بیش از هر چیز آماده باشید که منتظر فرصتی برای نزدیک شدن به آنچه می‌خواهید باشید.

و سومین راهکار این است که اهداف خود را بلندمدت‌تر تنظیم کنید. بله، ممکن است نتوانید در شش ماه، آهنگسازی یاد بگیرید و یا در یک سال ایده‌ای که برای کسب‌وکار خود دارید را عملی کنید. اما در دو سال چه؟ یا سه سال؟ یا حتی پنج سال؟ جالب اینجاست که زمانی که این‌گونه به موضوع نگاه کنید و برنامه‌ای بلندمدت‌تر برای خود تنظیم کنید، نتایج به مراتب بهتری خواهید گرفت. این کار به شما کمک می‌کند که دیدگاه دقیق‌تری نسبت به ایده‌ها و اهداف‌تان پیدا کنید و تصمیمات بهتری برای خود بگیرید.

جمع‌بندی

مشکلاتی همچون استرس کاری، عدم تعادل بین زندگی شخصی و شغلی و کمبود فرصت‌های پیشرفت، بخشی از واقعیت‌های دنیای کار هستند که نمی‌توان از آن‌ها چشم‌پوشی کرد. اما خوشبختانه، انسان موجودی انعطاف‌پذیر است که با آگاهی از مشکلات و چالش‌های پیش‌رو، می‌تواند خود را برای مواجهه با آن‌ها آماده کند.

در بخش بعدی این مطلب، به چالش‌های بیشتری خواهیم پرداخت و راهکارهای دیگری برای مقابله با مشکلات شغلی ارائه خواهیم داد. پس با ما همراه باشید تا این موضوع را به‌طور جامع‌تری دنبال کنیم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا